آیا از همه ظرفیت های خودمان برای داشتن زندگی بهتر استفاده می کنیم؟
وقتی برای اولین بار الگوی ساعت شنی را مطالعه کرده واقعا از این الگو لذت بردم و تصمیم گرفتم که حتماً بیشتر در این مورد مطالعه کنم و چیزهایی بیشتری از این الگو بود که باید می فهمیدم. بهمین خاطر مطالعاتی انجام دادم و بیشتر توجهم را جلب کرد. در این مطلب سعی دارم تجارب مفید این مطالعات را که بسیار برای خودم نتیجه بخش بود و آگاهی مفیدی بهم داد را در اختیار شما بگذارم. مطمئنم که برای شما نیز مفید خواهد بود.
اولین چیزی که فهمیدم در خصوص رشد حرکتی بود که اساس این الگو نیز بوده است. الگوی ساعت شنی گالاهو، الگویی است که رشد حرکتی را در طول عمر مطرح می کند و یکی از جدیدترین الگوهای رشد حرکتی انسان است بر سه عامل فرد، محیط، تکلیف و ارتباط متقابل این سه عامل با هم تأکید دارد.
براساس این الگو ، فرایند رشد حرکتی همانند یک ساعت شنی در نظر گرفته شده که دارای چهار دوره از حرکات انسان است، دوره حرکات رفلکسی، دوره حرکات مقدماتی (پایه)، دوره حرکات بنیادی و دوره حرکات تخصصی، هر دوره از مراحل مختلفی تشکیل شده که این مراحل دارای همپوشی بوده و قبل از اتمام کامل یک مرحله یا دوره مرحله یا دوره بعد شروع میشود.
در شکل فوق سن شروع و نوع حرکات آورده شده است، پس توضیحات زیادی در این زمینه جایز نمی بینم. فقط چیزی که مهم است، این است که شن از دو ظرف وراثت و محیط وارد ساعت شنی می شود. وراثت دارای در است و فقط میزان معینی شن وارد می شود که میزان توانایی و استعدادهای حرکتی فرد را تعیین می کند. در دوران حرکت رفلکسی و مقدماتی بیشتر از ظرف وراثت تغذیه می شود.
اما ظرف محیط بدون در است و میزان نامحدودی از توانایی ها و استعدادها را با دستکاری محیط و تمرین می توان کسب کرد. پس ما می تونیم بعد از دوره مقدماتی در دو دوره حرکات بنیادی و تخصصی بسیاری از مهرات های لازم زندگی و مهارت هایی را که علاقه مند به آنها هستیم، کسب کنیم.
اما زمانیکه به دلیل افزایش مسئولیتهای خانوادگی و فعالیت های اجتماعی که معمولا در سنّین اواخر نوجوانی و اوایل دهه ۲۰ اتفاق می افتد، فرصت یادگیری مهارتهای جدید کاهش می یابد و حفظ مهارتهای کسب شده در کودکی و نوجوانی محدود میشود، ساعت شنی واژگون خواهد بود. و واژگونی این ساعت شنی تحت تاثیر شیوه زندگی غالب و عوامل فرهنگی و اجتماعی خواهد بود.
یعنی ما در اوایل زندگی مدام در حال یادگیری مهارتهای مختللف و کسب تجارب مختلف و تنوع تجارب هستیم. مثلا در ابتدای تولد با حس لامسه بیشترین ارتباط را می گیریم، گریه می کنیم، شیر خوردن را یاد می گیریم، صدا را تشخیص می دهیم، کم کم چهاردست و پا راه میرویم، می خندیم، ارتباط برقرار میکنیم، راه رفتن را یاد می گیریم، کلماتی ادا می کنیم، احساساتی بیشتر را تجربه می کنیم،
در ۲ سالگی ارتباط با دیگرانِ غیر از خانواده می گیریم، با بچه های دیگر بازی می کنیم، ارتباط دوستانه را کم کم درک می کنیم، راحت حرف می زنیم و خواسته های خودمان را بیان می کنیم، کم کم معنی خانواده را درک می کنیم، بعد با دوستان هم محله رفیق می شویم و بازی جمعی انجام می دهیم. در ادامه به مدرسه میرویم و با جامعه بزرگتری ارتباط می گیریم. نیاز به انجام نظم و آموزش بیشتری را درک می کنیم.
کم کم درس می خوانیم، خواندن و نوشتن را می آموزیم، ورزش می کنیم، کلاس های مختلف موسیقی، زبان، هنر، شعر، مهارت های مختلف را یاد می گیریم و همواره در حال مهارت آموزی هستیم. عضو تیم های مختلف فرهنگی، ورزشی و اجتماعی می شویم. به طوری که بعلت دغدغه فکری و مسئولیت کمتر، همیشه وقت می کنیم تا چیزی جدید بیاموزیم و تا رسیدن به سن تقریبا ۲۰ سالگی به رشد و توسعه شخصی خود ادامه می دهیم.
با کمی دقت می بینیم که زندگی ما در این ایام پیوسته به یادگیری مهارت های مختلف عجین بوده و همیشه انسانی پویا و فعال بوده ایم که در حال یادگیری و پیشرفت است. اما از این زمان به بعد دچار رکود و توقف می شویم و در این زمان شن های ساعت به سمت پائین میریزند و در نتیجه فرد قابلیتهایی را که در طی رشد و از زمان تولّد بر اساس وراثت و یا محیط کسب کرده را از دست میدهد. زیرا دیگر به تکرار این مهارتها ادامه نمی دهد و بیشتر تک بعدی عمل میکند.
از این زمان به بعد دیگر شخص به فکر مسئولیت های مختلف کاری، مالی، خانوادگی، اجتماعی، اجتماعی، سیاسی، حرفه ای و فرهنگی می افتد و بیشتر از اینکه به استقلال و رشد شخصی ادامه دهد، بیشتر وابسته بوده و زمان واژگون شدن ساعت شنی است. از این به بعد دیگر با مهارت هایی که یاد گرفته است، ادامه می دهد و چه بسا خیلی از مهارت ها را دیگر ادامه ندهد و فراموش کند و فقط مهارت های خاصی را که لازم و ضروری می داند، ادامه دهد.
واژگون شدن ساعت شنی در نهایت در افراد مختلف کاملاً متفاوت است و کمتر تابع عوامل جسمانی و محدودیتهای فیزیولوژیک است و بیشتر تابع عوامل محیطی و درگیری های فکری و ذهنی است.
راستی تا حالا فکر کرده اید چرا از یک سنی به بعد دیگر خیلی راغب به افزایش و تنوع در کسب و یادگیری مهارت های دیگر نیستیم؟ راستی تا حالا فکر کرده ایم که چقدر تک بعدی زندگی می کنیم؟ راستی چقدر اصلا وقت گذاشته ایم به خودمان فکر کنیم؟ به اهداف قشنگی که داشته ایم؟ به آرزوهای ته قلبمان چقدر رسیده ایم یا چقدر فرصت داشته ایم دوباره به آنها فکر کنیم و کاری برایشان انجام دهیم؟
کلاس زبانی که قرار بود برویم چی شد؟ کلاس موسیقی را چکار کردیم؟ کلاس ورزشی که ازش لذت می بردیم چطور شد؟ گفتیم بزرگ که شدیم به همه رویاهای بچه گیمون حتما می رسیم اما بزرگ شدیم و در نهایت به رویاهامون پشت کردیم و گفتیم اون ها فقط یه رویا بودن و نمیشه که به رویا برسیم. به هر طریقی فقط چسبیدیم به کسب پول از هر راهی و هنوز هم چسبیدیم بهش و هنوز به پول نرسیدیم، غافل از اینکه زندگی ما همون رویاها و آرزوهای کودکیمونه.
با نگاهی به شکل بالا در می یابیم که ما تا سن ۲۰ سالگی نهایت مهارت ها را کسب کرده ایم و زندگی موفق و پری داشته ایم اما بعد از این سن کم کم دانه های شن یا همان مهارت های زندگی را کمتر دریافت کرده ایم و با گذشت زمان این یادگیری کم و کمتر شده و فقط با معدودی از این مهارت ها زندگی می کنیم.
به طوری که از اواسط بزرگسالی دیگر می توانیم بگوییم برای خودمان زندگی نمی کنیم و درگیر زندگی شده ایم و بهتر است بگوییم وسیله و ماشین کسب درآمدی شده ایم که حتی نمی دانیم برای چه چیزی درآمد کسب کرده ایم و فقط سختی و زحمت کشیده ایم و برده پول شده ایم. البته من اعتقاد دارم ثروتمندی، معنوی ترین کار دنیاست اما ثروتمند شدنی که به رشد شخصی و حس خوب ما کمک کند و پول در اختیار ما باشد تا خوب زندگی کنیم نه برعکس.
در حالی که با نگاهی ساده می توانیم ببینیم هنوز ۱۰ درصد تجارب زندگی را درک نکرده ایم و هنوز بیشتر از ۱۰ درصد از شن های زندگی در کاسه زندگی ما پر نشده اند.
خواستم بگویم که خیلی از ما زندگی را اشتباه درک کرده ایم. ما آمده ایم تا لذت ببریم و یاد بگیریم و تجربه کسب کنیم و از مهارت های مختلف زندگی لبریز بشویم نه اینکه با چند مهارت کلی تا آخر عمر سر کنیم و محدود باشیم به چند تجربه اندک و کم اثر.
در این مطلب قصد ندارم بگویم در یک حیطه متخصص نباشیم یا دنبال اهداف خودمان نرویم بلکه هدفم این این است که در یک زمینه متخصص باشید اما یادتان نرود برای متخصص شدن در یک حیطه به قول گفته بسیاری از انسان های موفق، ۱۰۰۰ ساعت تلاش لازم دارید اما باقی زندگی را نیز فرصت دارید که تجربه های مختلف داشته باشید و از تنوع تجارب زندگی که یکبار بیشتر نیست لذت ببرید و احساس شور و شعف و سرزندگی کنید.
مطلب دیگری که از این ساعت شنی مد نظر داشتم بیان کنم این است که در این ساعت شنی هزاران دانه در قسمت فوقانی این ساعت قرار دارد و همه این دانه ها به آرامی از مجرایی باریک که در وسط آن قرار دارد، می گذرد و به قسمت تحتانی آن می ریزد. اما ما نمی توانیم کاری کنیم تا یک دانه اضافی از این مجرا عبور کند مگر اینکه سیستم آن را بطور کلی تغییر دهیم.
من و شما نیز مانند این ساعت شنی هستیم. هنگامی که روزی را آغاز می کنیم، صدها وظیفه پیش روی ما قرار دارد که احساس می کنیم باید در آن روز به پایان برسانیم ولی اگر هر کار را در زمان خودش انجام ندهیم، مانند این است که می خواهیم در عبور ذرات کوچک شن از آن مجری دخالت کنیم و آن گاه است که دچار ناراحتی های روحی و جسمی می شویم.
پس یاد بگیریم که: در لحظه حال زندگی کنیم: هر لحظه یک دانه شن…………..هر لحظه انجام یک کار
در دو کتاب به نام اثر مرکب به نویسندگی دارن هاردی و بهانه را کنار بگذارید نوشته برایان تریسی (پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید) خیلی زیبا اشاره شده است که گرفتن نتایج بزرگ در زندگی نتیجه تصمیم ها و قدم های مهم ولی کوچک ماست که به سبک زندگی غالب ما تبدیل شده است.در این کتاب ها بر اهمیت عادات خوب و نظم و انضباط شخصی و پشتکار بسیار تاکید شده است.
وقتی شما در مسیر تجارب مختلف قرار می گیرید و آن را جزئی از برنامه همیشگی زندگی قرار می دهید همیشه یک فرد سرزنده و فعال و اکتیو خواهید ماند و کافی است در اوایل کمی قدرتمند وارد تجارب شوید بعد ازمدتی قانون تکانش کار خود را می کند یعنی شما کافی است تا پمپ چاه آب را که با دسته و اهرم، آب را بالا می آورد با پشتکار ادامه دهی تا آب بالا بیاید بعد از مدتی دیگر با کمترین فشار آب زیادی فوران می کند.
عادت کنید کسب تجارب مختلف زندگی را به حالت روتین زندگی دربیاورید تا گرفتار زندگی یکنواخت و عادات بد نشوید. اما در آخرین مطلب از شما می خواهم که خارج از کسب تجارب مختلف همواره سعی کنید در برنامه زندگی خود چند تجربه و مهارت کلی لذت آفرین و شادی بخش را نیزبه حالت روتین و عادت درآورید:
۱- ورزش کردن برای سلامتی ۲- خودشکوفایی با مطالعه و کسب آگاهی برای داشتن ذهنی قوی و قدرت کلام و دایره لغات موثر ۳- شغل و کار معناداری که عاشقش هستید ۴- استقلال و امنیت مالی با کاری که نیاز به حضور فیزیکی نداشته باشد ۵- روابطی خوب و آرامش بخش با خانواده، دوستان و افراد موفق و بزرگ (داشتن الگوهای موفق و ارتباط با آنها).
در نهایت یادتان باشد: همواره شما قویترین و سرسخت ترین رقیب زندگی خود هستید.
در پناه حق سالم و سرافراز باشید. صیادی
تهیه و تنظیم
Drsportyar.com
منابع
آیین زندگی دیل کارنگی
بهانه را کنار بگذارید برایان تریسی
اثر مرکب دارن هاردی
بسیار عالی امیدوارم این مطالب آموزنده بتواند جرقه ای در ذهن و زندگی ما ایجاد کند و ما رو بطرف درک زندگی بهتر و لذت بردن از تمامی لحظات زندگی سوق دهد.
خوشحالم براتون مفید بوده آقای امیری عزیز، ورزشکاری که به فکر ذهنش هم هست که خوب و زیبا به زندگی فکر کنه خیلی میتونه موفق تر از بقیه باشه
به امید موفقیت بیشتر شما در تمامی مراحل زندگی
استادم
شما روشنایی بخش تاریکی جان هستید و ظلمت اندیشه را نور میبخشید.
چگونه سپاس گویم مهربانی و لطف شما را که سرشار از دانش و یقین است،چگونه سپاس گویم تأثیر علمآموزی شما را که چراغ روشن هدایت را بر کلبهٔ محقر وجودم فروزان ساخته است.
آری در مقابل این همه عظمت و شکوه، نه توان سپاس است و نه کلام وصف”
از خدا خواهانم،همیشه سلامت و موفق باشید?
سلام و عرض ادب خدمت شما، خوشحالم نوشته هام مفید بوده براتون، از محبت شما سپاسگزارم، متقابلا بهترین ها رو براتون آرزو دارم. در پناه حق سالم و سرافراز باشید. صیادی